Chakameh as Chakameh, not as me!
This is one of the most beautiful occasion that I've heard my name in a text.
There is something in my heart that tied itself up so tight with what she writes. Like what it was in the Jane Eir, when Mr. Rochester told Jane that he feels tight ties in his left side down his heart......
Oh, I wish I could write in Persian.
OK, I think the URL doesn't work, I paste the text here.
در من شعله اي بود كه ديگر نيست. بارقه اي, آييژكي.چيزي از جنس نور كه ديگر نيست. نيست كه روشن كند واژه را و واژه روشن كند چكامه را و چكامه گريزپاره هاي عاشقانه را و من ر ا و تو را...نيست. نيست و من خانه به خانه, لكه به لكه, گياه به گياه و در به در مي گردم تا پيدايش كنم. باز ستانمش. وارهانمش. نيست. ديگر نيست. به سايه ها پيوسته و در تاريكي ها خفته است. در من چيزي بود كه ديگر نيست.حالا خاموش است. اين تلخي ته نشين شدهُ ماسيدهُ ماندهُ كهنه بر جانم نشسته و خاموشم كرده است.خاموشي تلخ. تلخي خاموش.كژدمي بر پوست تنم مي خزد. نيش مي زند و از تلخي من برخود مي لرزد. رنگ مي بازد. جان مي دهد.همين.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home